عشق
به خاطر تو
در باغهای سرشار از گلهای شكوفنده
من
از رایحه بهار زجر می كشم !
چهره ات را از یاد برده ام
دیگر دستانت را به خاطر ندارم
راستی ! چگونه لبانت مرا می نواخت ؟!
به خاطر تو
پیكره های سپید پارك را دوست دارم
پیكره های سپیدی كه
نه صدایی دارند
نه چیزی می بیننند !
صدایت را فراموش كرده ام
صدای شادت را !
چشمانت را از یاد برده ام .
با خاطرات مبهمم از تو
چنان آمیخته ام
كه گلی با عطرش !
می زیم
با دردی چونان زخم !
اگر بر من دست كشی
بی شك آسیبی ترمیم ناپذیر خواهیم زد !
نوازشهایت مرا در بر می گیرد
چونان چون پیچكهای بالارونده بر دیوارهای افسردگی !
من عشقت را فراموش كرده ام
اما هنوز
پشت هر پنجره ای
چون تصویری گذرا
می بینمت !
به خاطر تو
عطر سنگین تابستان
عذابم می دهد !
به خاطر تو
دیگر بار
به جستجوی آرزوهای خفته بر می آیم :
شهابها !
پاپلو نرودا
نظرات شما عزیزان: